بسم الله الرحمن الرحیم و صل الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین

   درس فقه استدلالی

    جلسه سوم

   مبحث سن بلوغ

  معنای اصطلاحی بلوغ:

بلوغ در اصطلاح  فقهی عبارت است از از رسیدن فرایند رشد به مرحله فعلیت یافتن استعدادهای جنسی و

 پایان یافتن دوره کودکی، که با پایان یافتن این دوره، قانونگذار یا شارع، تکالیف شرعی را بر فرد بالغ می نویسد ... و فرد می تواند در اموال خود تصرف کند.

 به عبارت بهتر، بلوغ در فقه یعنی رسیدن  انسان به سنین  یا مرحله ی که احکام  ودستورات واجب و حرام شامل حال او‌شود.

در این جا عبارات بعضی از فقها را درتعریف فقهی بلوغ می آوریم:

شهید ثانی بلوغ را احتلام یا روییدن موی درشت در عانه یا اکمال پانزده سال در پسر و خنثی و اکمال نه سال در دختر می داند وی در تعریف بلوغ می فرماید:

الخامسة عشرة البلوغ الذی یجب معه العبادة الاحتلام و هو خروج المنی من قبله مطلقا   فی الذکر و الأنثى و من فرجیه فی الخنثى، أو الإنبات للشعر الخشن على العانة مطلقا  ، أو البلوغ...[1]

صاحب حدایق نیزچنین بیان می دارد:

 بلوغ رسیدن به مرحله‌ی از رشد جسمی است که در آن غرایز جنسی بیدار شده، علائمی چون رشد موی درشت بر عانه (موی زهار)، خروج منی در خواب یا بیداری، با جماع یا بدون جماع، و نیز حیض و حامله شدن در زن‌ها ظاهر می‌شود ویکی از علائم رسیدن به سن  بلوغ  است.[2]

صاحب جواهر می فرماید:

...المراد بالأول الذی هو فی اللغة الادراک بلوغ الحلم، والوصول إلى حد النکاح بسبب تکون المنی فی البدن، وتحرک الشهوة والنزوع إلى الجماع، وانزال الماء الدافق الذی هو مبدأ خلق الانسان بمقتضى الحکمة الربانیة فیه وفی غیره من الحیوان لبقاء النوع، فهو حینئذ کمال طبیعی للانسان یبقى به النسل، ویقوى معه العقل، وهو حال انتقال الأطفال إلى حد الکمال والبلوغ مبالغ النساء والرجال. ...

مرحوم صاحب جواهر بلوغ را موضوع طبیعی و عرفی می داند و اینکه بلوغ از الفاظ شرعیه نیست مثل الفاظ عبادات که فقط شارع معنای آن  ها را بیان می کند بلکه این یک امر عرفی است. ایشان می فرماید:

بلوغ عبارت است از پایان دوران کودکى فرد و رسیدن وى به سنّى که اهلیت توجّه تکلیف، پیدا کرده و ملزم به رعایت قوانین شرعى مى‌گردد، بلوغ انتقال به حد کمال است به این معنا که از عنوان طفل خارج و به حد مرد یا زن بودن می رسد. مراد تغییر تکوینی جسم است، از لوازم آن نیز تکون منی در باطن مردان و حیض در زنان و تحریک شهوت است. [3]

ایشان همچنین می فرمایند: بلوغ متوقف بر بیان شارع نیست،زیرا این تغییر جسمی از امور تکوینی است  که توقفی بر بیان شارع ندارد. فی حد نفسه امری تکوینی است و معنایی تکوینی دارد، این امر تکوینی علائمی همچون انبات موی خشن بر عانه و خروج منی و حیض، دارد.

(ولم یتوقف على بیان الشارع، فإن البلوغ من الأمور الطبیعیة المعروفة فی اللغة والعرف، ولیس من الموضوعات الشرعیة التی لا تعلم إلا من جهة الشرع کألفاظ العبادات ... وعلى کل حال فلا یخفى على من لاحظ کلماتهم أن من المعلوم لغة کالعرف کون الغلام متى احتلم بلغ وأدرک وخرج عن حد الطفولیة ودخل فی حد الرجولیة وکذا الجاریة إذا أدرکت وأعصرت فإنها تکون امرأة[4] .(    

هرکدام از نشانه‌های بلوغ که زودتر نمایان گردید، با آن نشانه، شخص، بالغ ومکلف به حساب می آید.

مرحوم سبزواری نیز فرموده است: بلوغ حالت طبیعی و تکوینی است مانند صباوت و پیری و بلوغ امر تعبدی و حقیقت شرعیه نیست و بلوغ عمومیت دارد اختصاص به ملت خاص یا حیوان خاصی هم ندارد. اصل عبارت ایشان چنین است:

البلوغ حالة طبیعیة تکوینیة کالصباوة و الشیخوخة و الهرم جعلها اللّه فی الإنسان بل فی مطلق الحیوان الذی له توالد و تناسل إبقاء للنوع، و یحدث لعروض تلک الحالة التمایل الجنسی، و لیس البلوغ أمرا تعبدیا و لا من الحقیقة الشرعیة و لا یختص أصله بملة دون أخرى و لا بحیوان دون آخر کسائر الحالات الطبیعیة العارضة للحیوان.

نعم، یمکن اختلاف علاماته فی الإنسان باختلاف المذاهب و الأدیان، و هو أعم من اختلاف الذات و الحقیقة، و ما وصل إلینا من الشریعة فی العلامات القطعیة و ما ذکره غیرنا غایتها إنها ظنیة و لا اعتبار بها، بل مقتضى الأصل عدم الاعتبار.[5]

جمعبندی معنای بلوع دراصطلاح فقه:

بنا براین بلوغ دراصطلاح فقه به همان معنای لغوی وعرفی خود حمل شده وشارع معنای خاصی رابرای آن ذکر نکرده است(بلغ با معنای ادرک یکی است ولی با معنای ایصال تفاوت دارد) . پس بلوغ در فقه مرحله ای از رشد بدنی وعقلی برای انسان است، انسان ازمرحله ی طفولیت عبور می کند وبه درجه ی ازکمال در جسم و روح نایل می شود که استقلال پیدا می کند و به قدرت تصمیم گیری وتشخیص درامور می رسد  و عهده دار تکلیف الهی می گردد. این مرحله چون به  خودی خود قابل  تشخیص نیست مگربه لوازم وآ ثار،  لذا شارع نشانه های را برای بلوغ مشخص کرده است از قبیل ا نزال منی در خواب یا بیداری یا رویدن  موی خشن در عانه یا حیض و حمل در زنان.

 والحمدلله رب العالمین

 

 10 زین الدین، عاملى، شهید ثانى،  الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة (المحشى - کلانتر)؛ ج‌2، ص 144

 

   .یوسف بن احمد، بحرانی، الحدائق الناظره فی احکام العتره الطاهره، ج ۱۳، ص ۱۸۱.[2]

 

نجفی، جواهر الکلام، ج۲۶، ص۴ محمد حسن، .[3]

ص5.همان .[4]

عبدالاعلی، سبزواری،  مهذب الأحکام ،ج‌21، ص 121.[5]